لرنژاد حشمت
حشمتالله لرنژاد فرزند مرحوم حاج فتحالله درسال 1326 در شهر كرمانشاه محلهی علافخانه به دنیا آمد. پدربزرگ ایشان دارای صدای خوبی بود. مرحوم حشمت هم صوت داودی خود را از پدر بزرگش به ارث برده بود. وی در سال 1343 در سنین 17 سالگی در اركستر رادیو كرمانشاه اولین ترانهی خود را با شعری از شاعر گرامی یداله لرنژاد (شیدا كرمانشاهی)اجرا كرد و از همان زمان فعالیت رسمی خود را در عرصهی هنر و موسیقی كُردی آغاز نمود. لرنژاد بیشتر به سبك استاد سیدعلی اصغر كردستانی، علی مردان و طاهر توفیق میخواند و مدتها از تعلیمات مرحوم حسن زیرك خوانندهی نامی كُرد استفاده كرد و نیز از راهنماییهای آقایان محمود بلوری، محمود مرآتی، اكبر ایزدی، سیفاله نادرشاهی و مسعود زنگنه بهرهها برد.
سرودها و ترانههایش به سبكهای مختلف بود و تسلط كاملی در زبانها و لهجههای كردی، اورامی، سورانی، گورانی، بادینانی، شكاكی، لری و كردی كرمانشاهی داشت كه در آثارش این گویشها به خوبی مشهود است، در فن بداههخوانی نادرهی روزگار بود. یك بار به مناسبت دههی فجر برای اجرای موسیقی به پالایشگاه خانگیران سرخس دعوت شده بود و در شب اجرا پس از هماهنگی معلوم شد كه گرهای در كار است، اما خودش فوراً ابتكار به خرج داد و بداهتاً در دستگاه شور(چپ كوك) كه بسیار مشكل است به نحو احسن سرود«بهشت زندگی» را اجرا نمود، كه این كار باعث حیرت خیلی از نوازندگان و تماشاچیان شد. وی نیز در خواندن ترانههای پاپ مهارت كافی داشت كه میتوان به ترانهی «خونهی من تورم نیش زمونست» با آهنگسازی منوچهر طاهرزاده با شعر كیومرث حیدری، و ترانهی «خورشید میهن ما تو دست شب اسیره»ّ كه مضمونی سیاسی ـ اجتماعی داشت، اشاره كرد.زندهیاد حشمتاله لرنژاد سالها هنر خویش را صادقانه به مردم ما پیشكش كرد و حدود بیش از 200 ترانهی محلی را با گویشهای مختلف اجرا كرد كه هركدام در یك برهه از زمان مورد توجه مردم قرار گرفت. آثارش همانند بهارستان سرسبز و با طراوتی است كه هیچگاه رنگ خزان به خود نمیگیرد.
در دستگاههای موسیقی ایرانی تبحر كاملی داشت و به گوشههای موسیقی محلی به خوبی آشنا بود. به شهادت دوستان و آشنایان حشمت نیازی به میكروفن نداشت، چرا كه اوج صدایی كه از دل سوختهاش به گلو میرسید حنجرهاش راتسكین میداد و آنچنان رسا بود كه میشد ازپشت دیوارهای دور صدایش را شنید. او در بین دوستانی چون محمود مرآتی، اكبر ایزدی،علی ناظری و مسعود زنگنه و… هنر خود را به كمال رسانید.
از ترانههای بسیار معروف او میتوان به «خداحافظ عزیزم»، «دلم زندانی درده»، «گلاریزان»، «ظالم ظالم»، «گلبانگ عاشقانه»، «رفیقانی طریقت » و ترانهی بسیار زیبا و معروف «جشن شادی»اشاره كرد. سرود«بازهوای وطنم آرزوست»را برای اولین بار در ایران اجرا نمود، كه بسیار مورد استقبال مردم قرار گرفت و بعدها خوانندگان زیادی دركشورمان با اشتیاق این سرود را بازخوانی كردند. هم اینك این شعر به همراه نت آن بر آرامشگاه جاوادانهاش حك شده است.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی دامنهی فعالیتهای خود را گسترش داد و تا سال 1368 با صدا و سیمای مركز كرمانشاه همكاری داشت و جزءكسانی بود كه در زمان جنگ تحمیلی توسط مركز صدا و سیمای استان همراه گروهی از نوازندگان به سرپرستی مسعود زنگنه به مناطق و خط مقدم جبههها رفته و سرودهای حماسی از جمله«باز هوای وطنم آرزوست» و سرودهای بسیار زیاد دیگری را با عشق به ایران و اسلام خالصانه به رزمندگان پیشكش كرد. در سال 1367 كنسرتی را در تالار شهید بهشتی كرمانشاه به مناسبت سالگرد تأسیس رادیو كرمانشاه با اركستر صدا و سیما اجرا نمود، و از سال 1368 به بعد همكاری خود را با گروه مشتاق به سرپرستی سیاوشنورپور آغاز كرد ،كه حاصل آن اجرای كنسرتهای متعددی در كرمانشاه و تهران و دیگر نقاط كشور بود. آخرین كنسرتش در فروردین 1374 در سازمان هواشناسی كشور بود. تمام برنامهها و كنسرتهایش با موفقیت و استقبال با شكوهی اجرا میشد.
روانشاد حشمتاله لرنژاد مدت 25 سال به عنوان یك كارمند متعهد و صدیق در ادارهی هواشناسی انجام وظیفه نمود و علاقهی زیادی به شهرش داشت كه نشانهی این علاقه ،خواندن ترانهی«كرماشان كرماشان» است كه با شور و شوق خاصی اجرا نموده است.
زندهیاد حشمتاله لرنژاد معتكف كوی دوست بود و سائل بیقرار درگاه آن یكتای عشق آفرین و نغمههای آواز او تضمیدی بود بر دردهای عشاق. مناعت طبع و علو همتش سبب بود تا هنرش را به بیهنران نفروشد. همیشه این شعر ورد زبانش بود كه:
نام نیكو گر بماند روزگار
به كز او ماند سرای زرنگار
وی ارادت و عشق خاصی نسبت به خاندان حضرت علی(ع) داشت و نوحههای زیادی را با لهجهی كردی كرمانشاهی و فارسی به مناسبت شهادت حضرت امام حسین(ع) در استودیو صدا و سیمای كرمانشاه و حتی با حضور در دستههای سینهزنی و زنجیرزنی با صدای پرتأثیر خود خوانده است .(آقامیروـ شیرین شمامهی نوبرم ـ اكبر رو اكبرم ـ یا علی امشب و …و از این نوحههاست .
شیدا میگوید:«نوحههای او با سوزی حسینی بر زبان میآمد و اگر صدای حشمت اثر و خاطرهای دارد ریشه در ایمان و اعتقاد عمیق او را دارد».
وی از اشعار پرمغز شعرای كُرد چون(طاهر بگ جاف، مولوی كرد، سید یعقوب ماهیدشتی) و خیلیهای دیگر مخصوصاً برادرش شیدا كرمانشاهی كه یكی از شعرای به نام كرمانشاه است، استفاده میكرد. وی دارای سه فرزند، یك دختر و دو پسر میباشد كه حسامالدین فرزند بزرگ ایشان در زمینه خوانندگی فعالیت دارد .
زندهیاد استاد حشمتاله لرنژاد مروارید پرارج دریای موسیقی فولكلور كردی ،انسانی با صفا، وارسته و یك رنگ بود و اهل هیچگونه شكسته نفسیهای ریاكانه نبود .عمری را در طلب لقمههای راز و جرعهای نسیم تقرب به سر برد. سالها روح تعهد را در وجود مردم این دیار دمید . در بامداد روز شنبه 25 شهریور 1374 در اثر عارضهی قلبی بود كه دعوت حق را لبیك گفت. فوت ایشان ضایعهی جبرانناپذیر و اسفناكی بود بر پیكرهی موسیقی كردی ایران. از صفحه ی کرمانشاه و بیوگرافی
“لرنژاد”هنرمندی ماندگار و محبوب
نه خوا ده مکوژێ، نه بۆ خۆم ده مرم
چونکه غه ریبم که س ناگرێ قه درم
ئای مه گری مه گری چاوه گه د جوانه
هه ر چی تۆ ده گری ماڵم وێرانه
ئه ترسم بمرم بیاوان بۆده جێم
بێته سه ر قه برم نزانی من کێم
ئه ترسم بمرم به تاسه ته وه
سه ر نه نه م له لای هه ناسه ته وه
ئای مه گری مه گری چاوه گه د جوانه
هه ر چی تۆ ده گری ماڵم وێرانه
هر گاه که در کوچه پس کوچه های خاطرات خوش گذشته قدم می زنیم، می بینیم که به نوعی در جای جای کوچه خاطره ها صدا و آهنگ “لرنژاد” تبلوری زیبا و ماندگار در اعماق وجودمان دارد.
چه آن زمان که از فراغ یار سفر کرده می خواند”سفر خوش عزیز دلکم . . .”و چه آن زمان که همه را به “جشن و شادی” دعوت می کند و یا زمانی دیگر از “گلبانگ عاشقانه” نغمه سر می دهد و در برهه ای دیگر “گلاریزان” پاییز را شاهدی بر گذشت عمر و زندگی می داند و چه زمانی که از فر و شکوه “کرماشان” زادگاه از جان عزیزترش روایت می کند، و به راستی همه این زیبایی ها در صدای تاثیر گذار و ماندگار این هنرمند محبوب کُرد به خوبی می درخشد.
آری هر بار که ترانه های خاطره انگیز مرحوم استاد حشمت الله لرنژاد را بیاد می آوریم و گوش جان را به شنیدن نوای ملکوتی او می سپاریم گویی این اثر را تاکنون نشنیده ایم و آثار او هر بار بیش از بار قبل برای شنونده جذابیت و ماندگاری و زیبایی دارد.
25 شهریور ماه سال 1374 ،یعنی شانزده سال پیش بود که در کرمانشاه خبر در گذشت حشمت لرنژاد دهان به دهان بین مردم کوچه و محل پخش شد.
در آن زمان خیلی ها باور نمی کردند و آن را شایعه می پنداشتند و ناباورانه به دنبال کسب خبری موثق از سلامتی هنرمند محبوبشان بودند اما گویی خبر درست بود،چرا که صداوسیمای مرکز کرمانشاه در برنامه رادیویی “سلام صبح بخیر” این خبر را رسما اعلام کرد و هنردوستان و علاقمندانش در کرمانشاه و کردستان را در غم از دست دادن هنرمندی خوش صدا فرو برد.
شخصیت هنری حشمت الله لرنژاد به گفته بزرگان این هنر بسیار قابل تحصین بود، به گونه ای که از اخلاقی خوب و شخصیتی متین برخوردار بود و هیچگاه هنرش را به بی هنران نفروخت.
بیشتر شعر ترانه و آهنگ هایش را برادر بزرگترش مرحوم یدالله لرنژاد متخلص به “شیدا کرمانشاهی” می سرود و در واقع می توان گفت که تولد هنری این دو برادر در عرصه موسیقی کُردی موجب خلق آثار ماندگاری شد که تا ابد بر تارک هنر کردستانات به خوبی خواهد درخشید.
آثار و آهنگ های معروفی همچون دلم زندانی درده،مگری،گل ونوشه،بزران،جشن شادی و . . . که اغلب در آرشیو صداوسیمای مرکز کرمانشاه موجود است و بعضا از این رسانه پخش می شود.
اوج شکوفایی هنر هنرمند ارزنده زندیاد حشمت الله لرنژاد در قبل از انقلاب به اواخر دهه چهل برمی گردد.
زمانی که هنرمند بزرگ کُرد استاد مظهر خالقی ریاست رادیو کرمانشاه را بر عهده داشت در واقع زمان ظهور و بروز موسیقی کُردی در سراسر کردستانات محسوب می شود که از این رهگذر هنرمندانی همچون لرنژاد، پیرخدری، سابور، شریفیان ،شهاب جزایری،هاشم ربیعی،،عزیزخانی و خیلی های دیگر وارد عرصه موسیقی شدند و هنر خود را به منصه ظهور رساندند و بسیاری از این هنرمندان به نوعی به تاثیر از صدای استاد خالقی در وادی هنر موسیقی قدم نهادند که خدمات “مظهر خالقی” به موسیقی کُردی در دورانی که ریاست رادیو کرمانشاه را بر عهده داشت از زوایای مختلف قابل تحلیل و بررسی است که سخن گفتن درباره خالقی و نقش تاثیر گذار او در رشد و شکوفایی موسیقی کُردی مجال دیگری را می طلبد.
در همان زمانها بود که مرحوم حشمت الله لرنژاد در عرصه موسیقی کُردی در سراسر شهرها و روستاهای کُردنشین و حتی در کردستان عراق دارای جایگاه هنری در میان مردم هنردوست شد و هر روز صدای او برای مردم کُردنشین غرب ایران از فرستنده رادیو کرمانشاه پخش می گردید و بر تعداد طرفدارانش افزوده می شد.
کارنامه هنری مرحوم لرنژاد در بعد از انقلاب اسلامی نیز بسیار درخشان و قابل تحصین است.
این هنرمند در سال های پس از انقلاب همکاری خود را با صداوسیمای مرکز کرمانشاه ادامه داد و آثار زیبایی همچون جشن شادی، سلسله موی دوست،باز هوای وطن و . . . را اجرا کرد که بارها از صداوسیمای محلی و سراسری پخش شده است.
حشمت الله لرنژاد سوای اجرای آهنگ های کُردی، چندین نوحه با گویش کُردی نیز در صداوسیمای کرمانشاه اجرا کرده که هر ساله در ماه محرم توسط مرکز کرمانشاه پخش می شود،از جمله نوحه زیبا و معروف شیرین شمامه نوبرم، آقا می رو،اکبرم رو،یاعلی بیا امشب و . . .
این هنرمند یکی از مداحان اهل بیت عصمت و طهارات علیهم السلام بود که هر ساله در ماه محرم در یکی از هییات مذهبی در شهرک جوادیه آبادانی و مسکن کرمانشاه و در روز تاسوعا و عاشورای حسینی به نوحه خوانی می پرداخت.
یک سال پس از فوت این هنرمند ارزنده، در یکی از شب های تابستان در منزل پدری در کرمانشاه افتخار میزبانی زنده یاد یدالله لرنژاد – شیدا کرمانشاهی – را داشتم.
آن شب شیدا از مقام هنری برادرش چنین گفت: حشمت سرشار از شور و احساس هنری بود و تقریبا اغلب آهنگ هایی که می خواند از ساخته های خودش بود، یعنی بنده ترانه کُردی می سرودم و مرحوم حشمت هم فلبداهه بر روی آن آهنگی می گذاشت و روز بعد در رادیو کرمانشاه آن را اجرا می کردیم.
مرحوم شیدا از تنظیم کنندگان آثار مرحوم حشمت چنین می گفت: بیشتر تنظیم ها را در قبل از انقلاب در رادیو کرمانشاه استادمجتبی میرزاده،مسعود زنگنه،محمود مراتی و . . . انجام می دادند و با ارکستر رادیو کرمانشاه آن آثار زیبا اجرا و ضبط شد و در بعد از انقلاب هم آثار مرحوم حشمت توسط آقایان بهروز یوسفی، سیاوش نورپور، میرزاده و دیگران تنظیم می شد و تقریبا از آخرین کارهای او همکاری با گروه مشتاق به سرپرستی سیاوش نورپور و گروه شمس به سرپرستی استاد کیخسرو پورناظری بود.
شیدا اشعار زیادی در سوگ برادرش سروده بود که نشان از داغ سنگین مرگ برادر هنرمند بر روح و جان برادر شاعر داشت.
شیدا در سوگ حشمت سروده بود:
حشمت! به خدا غم تو پیرم کرده
کُنج قفسی ز داغ اسیرم کرده
پیغام جگر خراش کوچیدن تو
حتی ز شکوه شعر سیرم کرده
——————-
حشمت غم مرگت به جگر خواهد ماند
زین داغ به سینه ها اثر خواهد ماند
آن نغمه جانسوز که در نای تو بود
در خاطره اهل هنر خواهد ماند
شیدا دوبیتی زیبای دیگری هم سروده بود که از حال و هوای درونی اش نشات می گرفت:
یک عمر در انتظار بودیم و گذشت
زنجیری زلف یار بودیم و گذشت
تا چشم به هم زدیم طی شد هستی
بازیچه روزگار بودیم و گذشت
تابستان سال 1383 بود که در تهران به منزل استاد شهرام ناظری رفتم و با این هنرمند گفتگویی انجام دادم .
استاد ناظری در پاسخ به سئوالم درباره مرحوم لرنژاد که صدای او را چگونه ارزیابی می کند،گفت: صدای حشمت لرنژاد یک صدای واقعی کُرد بود و من به صدای او علاقه مند بودم.
در همان سال به دیدار استاد زنده یاد مجتبی میرزاده در خیایابان میرداماد تهران رفتم. استاد میرزاده که خود ستونی پرصلابت برای هنر موسیقی ایرانی بود از درگذشت مرحوم لرنژاد بسیار ناراحت بود و می گفت: لرنژاد صدای قوی و رسایی داشت ومن برخی از آهنگ هایش را تنظیم کردم و بسیار متاسم از اینکه این هنرمند خوش صدا زود از بین ما رفتند.
حشمت الله لرنژاد در طول دوران فعالیت هنری اش در حدود دویست آهنگ و اثر زیبای هنری را خلق کرد که با گویش های مختلف کُردی همراه است.
لرنژاد 25 سال به عنوان کارمند متعهد و صدیق در اداره هواشناسی کرمانشاه انجام وظیفه نمود و از همان اداره نیز بازنشسته شد و در سالهای آخر عمرش به تهران کوچ کرد تا شاید بتواند در آن دیار هنر خود را با همراهی بزرگان موسیقی ادامه دهد که حاصل این همکاری کاست “کرماشان”به آهنگسازی استاد کیخسرو پورناظری بود.
اما در سال 74 از تهران مجددا به کرمانشاه بازگشت تا دوباره در کنار هنرمندان شهر و دیارش فعالیت هنری را ادامه دهد که اجل فرصت نداد و در 25 شهرویور ماه همان سال به علت عاضه قلبی در کرمانشاه دارفانی را وداع گفت و در قبرستان مینا آباد کرمانشاه به خاک سپرده شد.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
حشمت تو بهار بی خزانی ما را
در این دل داغدیده جانی ما را
در خاطره ها همیشه می مانی تو
چون آیت عشق جاودانی ما را
سپاس از ایرج نظافتی
استاد یدالله عاطفی
مرثیه ی سوزناکی را درمهر ماه 1374 برای درگذشت زنده یاد « حشمت اله لرنژاد» از خوانندگان مطرح شهرمان سروده است
عاطفی در باب سروده اش به مناسبت در گذشت حشمت اله لرنژاد برصدر این سوگ نامه نوشته است:
« برای دوست عزیز از دست رفته هنرمند جوانمرگ روانشاد زنده یاد – حشمت اله لرنژاد- که بسیار نابهنگام در گذشت وسپس ادامه می دهد- به یاد دوستی قدیم ومحبت صمیمی سی و چند ساله ای که داشتیم و به خاطر محبت ها و الطافی که همواره به حقیر و برادر شاعر و جوانمرگم، جاودانه « اسداله عاطفی» داشت.»
« ای دریغا ز تند باداجل
« حشمت لرنژاد» رفت از دست
با هنر بود و راد و صد افسوس
کان هنرمند راد رفت از دست
دل دریایی اش، که توفان داشت
از تپش ایستاد رفت از دست
« مویه» ها داشت با «نوا»ی حزین
«راست» بر «اوج» «داد»(1) رفت از دست
گل جانش به باد حادثه ریخت
آری آن گل چو باد رفت از دست
مرغ خوش خوان کردی ما خفت
بلبل مست شاد رفت از دست
آنکه در نغمه، شیوه ای جان سوز
یادگاری نهاد رفت از دست
آن که با رفتنش درِ ماتم
به دل ما گشاد رفت از دست
آنکه « هومن» « حسام» و «حسنا»(2) را
درس نیکی بداد رفت از دست
جان «شیدا»(3) ودیگر اخوان را
داغ سوزان نهاد رفت از دست
لیکن او زنده ست در دل ما
آنکه رفته ز یاد رفت از دست